تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ایل بزرگ قشقاییو آدرس mirzaie.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
منطقه فارس وبنادر جنوب به دلیل وضعیت جغرافیائی آن، برای بریتانیا اهمیت استراتژیکی داشت. وجود صولت الدوله موجب عدم امنیت این مناطق می شد وانگلستان در صدد امنیت بخشیدن به این منطقه جهت حفظ منافع خویش بود . انگلستان امنیت منطقه فارس را همراه با کوتاه شدن دست صولت الدوله از فارس یکجا طلب می کرد.ولی صولت ایجاد امنیت را در گرو حفظ اقتدار خویش می دانست واین خود عاملی مهم در تداوم تشنج میان او وماموران انگلیسی بود.
یکی از دلایل عمده ای که انگلستان یارای مقابله مستقیم با قشقایی ها را نداشت،قرارداد 1907 میان روسیه وبریتانیا بود.بر اساس این قرارداد فارس جزو مناطق بی طرف ایران محسوب می شد.به علاوه انگلیس به اهمیت ایل قشقایی در حفظ امنیت ودفع اشرار بویراحمدی واقف بود ومحبوبیت کلی خان قشقایی را نیز حس می کرد،لذا سعی می کرد با پشتیبانی حکومت مرکزی وتحریک برادران صولت ،گاه آنان را به قطع ارتباط با ایلخان وطمع ربودن مقام وی تشویق نماید. برادران صولت عبارت بودند از: عبدالله خان ضرغام الدوله،احمدخان ضیغم الدوله، عطاخان صولت السلطنه وعلی خان سالار حشمت.
ولی این اقدامات حتی با رسمیت یافتن ایلخانی سایر برادران نیز سودی نبخشید. سِرجورج بارکلی در گزارشی به سِرادوارد گری ویزر امور خارجه انگلستان به تاریخ 26ژانویه 1910 می نویسد:« به نظر می رسد که آرامی اوضاع فارس به خواست صولت الدوله بستگی دارد.»
یقیناً صبر وتحمل بریتانیا در برابر ترکتازی سردار عشایر بی انتها نبود.با شروع جنگ جهانی اوّل وبیشتر شدن اهمیت استراتژیکی راههای فارس وجنوب، انگلستان بدون توجه به دولت مرکزی ،یک نیروی مستقل انگلیسی جهت حفظ امنیت منطقه وحمایت از منافع بریتانیا ایجاد نمود. این قوا«تفنگچیان جنوب ایران THE SOUTH PERSIAN RIFLES »نام داشت که به اختصار(spr) ویا« پلیس جنوب» نامیده می شد.
از ابتدای ورود قوای پلیس جنوب به ایران،مردم ینادر جنوب وفارس با آنان به مقابله متشکل وغیر متشکل پرداختند. صولت الدوله وکلّ قشقایی ها در بدو امر فکر مقابله را در سر نمی پروراندند. ولی هنگامی که انگلیسیها محمدعلی خان کشکولی را علیه مجاهدان تحریک نمودند واو را وادار کردند با تسلیم خود به دولت مرکزی ، عملاً امر سردار عشایر را زیر پا گذارد، صولت نیز تصمیم به اتحاد با ناصر دیوان کازرونی علیه انگلیس گرفت.
از طرفی دولت آلمان نیز با استفاده از روحیه ضد انگلیسی صولت، مرتب وی را علیه بریتانیا تحریض می نمود. در تاریخ 11 سپتامبر 1915 وریر مختار آلمان نامه ای به صولت الدوله قشقایی نوشت .در این نامه روحیه ضد انگلیسی صولت وتدین علمای فارس را دقیقاً مدنظر قرار گرفته است.
ماموران آلمانی از جمله ویلهلم واسموس واسکار فن نیدرمایر مکرر از حمایت صولت الدوله از آلمانها علیه استعمار انگلیس سخن گفته اند.
سومین عاملی که موجب داخل شدن سردار عشایر در جنگ گردید، حکم جهاد سید عبدالحسین لاری مجتهد بزرگ فارس بود که باعث تحریک عشایر وصولت گردید.
آخرین عامل بروز جنگ میان نیروهای انگلیس وقشقاییها زد وخورد سختی بود که در حین مهاجرت طوایف کشکوکی ودره شوری میان آنان وقوای هندی پلیس جنوب رخ داد. انگیزه این زد وخورد ظاهراً گم شدن دو زاس الاغ سربازان هندی بوده است.
صولت الدوله پس از یک مکاتبه سرد وخشن با سرپرستی سایکس،از ناصر دیوان کازرونی خواست تا مهیای نبرد شود.در اولین برخورد پست خان زنیان به تصرف مجاهدین قشقایی وکازرونی درآ»د.جنوبیها پس از مدتی که به فتوحاتشان ادامه دادند،موفق به محاصره شیراز گشتند.مدت یک ماه ونیم پیروزی ادامه داشت. ساخلوهای قوام آباد ،زرقان وسیوند در جاده شیراز –اصفهان نیز به وسیله عشایر خلع سلاح گردیدند. در آستانه فتح کامل مجاهدین،انگلیسیها از حربه قدیمی اختلاف میان برادران صولت الدوله سود جستند وبا خریدن دو تن از آنان، کفه ترازو را به سود خود سنگین کردند. به علی خان سالارحشمت ده هزار لیره طلا و وعده ایل بیگی وبه احمد خان ضیغم الدوله سی هزار لیره طلا و وعده ایلخانی داده شد. محمدعلی خان کشکولی (پسر دایی صولت الدوله ) که قبلاً مذاکراتش را با انگلیسیها آغاز نموده بود ،بادریافت پانزده هزار تومان ومقداری اسلحه و وعده حکومت کازرون و ریاست راه شیراز-کازرون به سالار حشمت پیوست.
درست در همین موقع، وثوق الدوله رئیس الوزرا،دستور سرکوبی کامل صولت الدوله را صادر کرد. شیوع بیماری آنفلوآنزا ونزدیک شدن پایان جنگ جهانی اوّل به نفع متفقین کار را بر قشقایی ها سخت تر کرد. عشایر در فیروز آباد شکست سختی از بریتانیا خوردند. پس از فیروزآباد ،کازرون نیز به اشغال پلیس جنوب درآمد.با فتح کامل بریتانیا وشکست نهایی صولت الدوله،آزادی خواهان بسیاری در شیراز اعدام شدند.پس از این حرکت صوات الدوله حاضر به صلح گردید: محمدناصرخان قشقایی فرزند ارشد صولت به نمایندگی از طرف پدر به شیراز رفت وبا حضورفرمانفرما وکلنل آرتن انگلیسی قرارداد ذیل منعقد گردید:
1- سردار احتشام موقتاً ایلخانی باشد ولی عشایری که در خدمت سردار عشایر هستند باشند
2- کلیه املاک شخصی سردار عشایر که فعلاً در تصرف انگلیسیها وسردار احتشام است مسترد شود ومتصرفین فعلی را حق مداخله در آنها نباشد.
3- سردار عشایر در فیروزآباد مقیم گردد وبه ییلاق نرود.
4- محمد ناصرخان به عنوان رابط بین والی ایالت فارس وپدرش در شیراز مقیم باشد.
5- در مقابل انگلیسیها متعهد می شوند که قوای هندی وانگلیسی را منتهی تا شش ماه پس از عقد پیمان از ایران ببرند وفقط مستحفظین قونسولخانه که در حدود دویست نفر هستند باقی بمانند.
6- پلیس جنوب حق ورود به خاک قشقایی را ندارد، واگر افراد آن برخلاف پیمان بدان حدود آمدند وکشته شدند،سردار عشایر مسئول نخواهد بود.
7- 7 چون دولت ایران موافقت کرده است که چند نفر از صاحب منصبان انگلیسی برای تربیت افراد ایرانی در فارس بمانند،لذا سردار عشایر مخالف آنها نخواهد بود.
با شکست سردار عشایر در جنگ وامضای قرارداد صلحوبه دنبال آن امضای قرارداد 1919 توسط وثوق الدوله،از نفوذ واعتبار صولت الدوله در منطقه کاسته شد.به خصوص که دیگر ایلخان قشقایی نیز محسوب نمی شد.انتخاب مرحوم دکتر محمد مصدق به والیگری فارس موجب اقتدار نسبی مجدد صولت الدوله گردید،ولی بار دیگر این تسلط با کودتای 1299 کاهش یافت. با اوج گرفتن اقتدار سردار سپه وبه سلطنت رسیدن وی، صولت الدوله نیز به مرور افول نمود.در دوره هشتم به همراه پسرش محمدناصر به نمایندگی مجلس انتخاب شد.یک بار در سال 1308جهت ملاقات با رضا شاه وسرتیپ شیبانی(وزیر فواید عامّه) وارد تهران گردید.به طوری که می گفتند از وی خواسته شده بود تا شورش برادرش علی خان را ساکت کند.
رضا شاه تا هنگامی که مستوفی الممالک در قید حیات بود،به ملاحظه وی آزاری به صولت الدوله ومحمد ناصر خان نرسانید،ولی به محض فوت مستوفی،در همان روز دستور حبس آن دو راصادر کرد. روز 11شهریور 1311چند روز پس از دستگیری آن دو، مجلس بدون گفتگو وبحث از هردو سلب مصونیت نمود. این سلب مصونیت اولین مورد در تاریخ حکومت مشروطه در ایران به شمار می رفت. سردار عشایر در اواخر همان سال(1311شمسی) در زندان به طور مرموزی درگذشت.هرچند پس از مرگ وی،نوع مرگ او قتل حدس زده می شد ولی ناصرخان در خاطراتش ضمن ملاقات با رئیس ستاد وقت، خطاب به محمدرضا شاه می گوید: « فکر می کنید پدر ما را پدر شما کشته است،ما سوئ ظن داریم؟ اولاً درست است که پدر ما در محبس اگر نبود به واسطه معالجه ممکن بود نمیرد، ولی به دست پدر شما کشته نشد....» پس از مرگ صولت،اراضی واموال وی نیز مصادره گردید که در مجلس چهاردهم،دکتر محمد مصدق علیه تصرف این اموال اعلام جرم کرد.
کهر آتینگ قولونه
مخمل ادینگ جیلینه
یبز گلمیشگ آپاراگ
سیزینگ باغینگ گیلینه
تلنگری بر تکنولوژی جدید زندگی
روزی که "آلج" ، "بنک" ، "کلخنگ " و "چرز" از "چانته هایمان "رخت بربست تا شرکت داداش برادر کرج تنقلاتمان را تامین کند .روزی که "هل " و "میخک " جایش را به اودکلن " ورساچی " و " کنزو " داد
روزی که بوی "ترکی چرگ"(نان تیری) را فراموش کردیم تا لواش و جوش شیرین عرض اندام کند .روزی که دوشیدن شیر عار شد و ایستادن در صف شیر یارانه ای افتخار.
روزی که "مشک " و " یایق " را دادیم تا "امرسان"یکه تازی کند و روزی که دیوار های خانه مان خالی از جای" برنو " و " قطار" شد تا پوستر های "سوفیا لورن" و" آلن دلون" جای آن را بگیرد
روزی که "ماس سینه " ،"لورک "،چوکلیک" از سفره ها جمع شد تا "رد بول" و "دلستر "کلاس بخش سفره ها باشد. آن روز که "چیق" و "تلواره" رفت تا مدرنیته حصاری شود بین من و تو
روزی که اگر کودکی در جمع از لغتی انگلیسی استفاده کند حضار احسنت ها میگویند و این در حالی است که حتی والدین هم لغات اصیل ترکی را فراموش کرده اند
روزی که "لباس ترکی " مایه ی تحقیر شد و تیپ "کالج " و "اسپورت " مایه ی تمدن روزی که "جاجیم" ،" گلیم " و " قالی های ترکی با طرح شیر و مارال را دادیم تا قالی های ماشینی با طرح های بی روحش زینت بخش خانه هایمان شود
آن روز بود که سادگی و صداقت چون " دراج " ، " کبک " و " تیهو " های دشت درا پر کشید و از میانمان رفت. آن روز بود که نسیم دلنواز "قرقچی "،"کوه آقایی" " قوزلی" را پشت سر نهادیم و رسیدیم به جایی که هستیم.میدانم "قره قاج "و " رودک " هست ولی این درد همچنان می تازد..و این داستان ادامه دارد
بدون شک لباس اصلی قشقائیها یکی از زیباترین و پوشیده ترین و آزادترین لباسی است که میتوان در هر زمان و در هر محیطی از آن استفاده نمود.لباس زنان ضمن مستوری کامل برای تحرک و کار کردن و مناسبت برای فصول مختللف سال و محافظت از سرما با رعایت ارزش اقتصادی آن برای خانواده تهیه میشود.
قرن هاست با تغییر تمدن و پیشرفت زندگی شهری و پیدا شدن انواع لباسها با مدهای مختلف زنان ایل همچنان به لباس اصیل خود عشق ورزیده و جز در حالات استثنائی و شهر نشینی حاضر نیستند این پوشش خود را از دست بدهند.حتی لباس مردان هم متناسب با کار و فعالیت زیاد و تحرک و زیبایی خاص خود بوده است.
تغییراتی که در طی سالها در نوع لباس زنان و مردان پیدا شده بسیار مختصر و در جهت تکامل و زیباتر شدن بوده و جنبه تظاهر و خودستایی و فخرفروشی نداشته است.تنها تعدادی از مردان به خاطر موقعیت زندگی و معاشرت و مراوده با شهر به جای "شال و آرخالق" از کاپشن – شلوار استفاده مینمایند و گروه اسکان یافته ایل کاملا از زندگی و تمدن شهری متابعت مینمایند..
نگاهی اجمالی بر لباس قشقایی:
ایل قشقایی ،دارای تمدن و فرهنگ و لباس مخصوص میباشد . متاسفانه استفاده از لباسهای محلی در حال حاضر تنها محدود به مراسم عروسی و مناسبتهای خاص شده است. در سال 1997 میلادی در جشنواره لباسهای محلی در تهران لباس قشقایی زیباترین لباس شناخته شد . این زیبایی بیشتر مربوط به ظاهر لباس و طرز پوشش آن میباشد .
لباس مردانه:
ابتدایی ترین لباسها تا چند سده پیش بدون چاك جلو بوده و از سر به تن می شد تا اینكه لباسی به نام آرخالیق Arxalıq كه دارای چاك جلو بوده و از پشت كتف ( Arxaآرخا) به تن می شد توسط قشقایی ها طراحی شد و هنوز مورد استفاده قرار می گیرد. طول این لباس تا پایین تر از زانو می باشد كه علاوه بر راحتی پوشیدن آن ، زیبایی خاص خود را دارد . بعلاوه هنگام كار و فعالیت می توان قسمت پایین آنرا جمع كرد.
شال كمر Şal
این شال در میان قوم های مختلف رایج بوده كه مزایایی چون نگهداشتن آرخالوق ، جمع كردن شكم و جلوگیری از کمر درد را بر عهده دارد .
كلاه دو گوشه
شكل این كلاه شبیه تاج است و دارای چند مورد استفاده می باشد.
1- در زمستان گوشه های كلاه را پایین كشیده كه از سرماخوردگی جلوگیری شود.
2- عمود گذاشتن و خم كردن گوش جلو از صورت در برابر نور آفتاب محافظت می شود.
3- این کلاه که پس از وقایع سال 1320 با الهام از کلاههای قدیمی تورکان در دوره ایستمی خان، بازسازی شده ، دلالت بر میل تسلط بر شرق و غرب داشته است.
لباس زنانه قشقایی:
با توجه به اینكه زنها در كارهای ایل نقش فعالی دارند لباس آنها نیز در ترویج فرهنگ قشقایی سهیم میباشد. زیبایی لباس زنانه در دو بعد مذكور ، زیبایی ظاهری وپوشش خاص آن بوده كه امروزه در بیشتر محلات غیر قشقایی نیز مورد استفاده قرار می گیرد .
پیراهن زنانه Köynəg:
این پیراهن زنانه از شانه تا قوزك پا بلندی دارد و از انتهای بالاتنه به دوقسمت جلو و عقب تقسیم می شود. بلندی آن باعث سنگینی است لذا باعث می شود سینه از جلو كاملا پوشیده نشان داده شود و چاك دار بودن آن راحتی راه رفتن را ایجاد می كند و به زیبایی آن می افزاید .
تورکی تومبان (تنبان تورکی) Türkü Tumban
از پارچه های سبك به صورت چین چین دوخته می شود . چین خوردگی آن به این خاطر است كه در صورت وزش باد و جمع شدن یك طرف آن چین های بعدی جای آن را گرفته و پوشش از بین نمی رود و برای زیبا تر شدن آن از پارچه های بیشتری می كنند و یا یك یا دو تا تنبان تورکی روی هم می پوشند .تنبان تورکی در میان عشایر لر زبان به «تمبون قری» معروف است.
چارقد Yağlıq:
پارچه نازكی كه طرح خاصی دارد و قسمت سر ، به جز صورت را می پوشاند .
دستمال Allı Bağı:
روی چارقد به پیشانی بسته می شود و در حالت كلی از سرما خوردگی جلو گیری می كند اما فلسفه مهم تر این است كه مغز قسمت با ارزش بدن بوده و باید از آن محافظت كرد و در ضمن باید آن را ترمیم كرد به همین خاطر جنس آنها تا حد ممكن باید از پارچه های قیمتی چون ابریشم و حریر باشد .
فرجی:
آرخالوق زنانه كه بلندی آن تا بالای بالاتنه بوده و آستین آن تا نوك انگشتان می رسد ، جنس و دوخت آن طوری است كه به حالت خشك بوده و سینه را از بغل پوشیده نگه می دارد . بلندی آستینها به حدیست که پشت دست را از سرما ، آفتاب و دیده شدن محفوظ نگه می دارد.
زنان قشقائی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را کمی کوتاه می نمایند
قشقائی یکی از دو ایل بزرگ و کهن ایران زمین است (ایل بزرگ دیگر بختیاری است.) بـیشتر ایل قـشـقایی در استان فارس ساکن هستـند. بسیاری از آنها هنوز بصورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلاق کوچ می کنند. قـشقاییها همچـون بسیاری دیگر از اقلیتهای نـژادی، ترک تبار هستـند. اینان قومی دلیرند که شکست دادن و تسلیم کردنشان کاریست بسیار مشکل. یكی از مناطق مهم عشایری ایران, استان فارس میباشد و بزرگترین ایل ایران (ایل قشقایی) با شش طایفه در فارس به كوچ روی ادامه میدهند. علاوه بر ایل قشقایی ایل خمسه و ایل محسنی و همچنین طوایف كوچكتری به زندگی عشایری خود در فارس ادامه میدهند. ایل قشقائى یکى از ایلات مهم ترک زبان ایران است. مرکز اصلى این ایل فارس است. قشقائىها در دورههاى مختلف بهتدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شدهاند. عشایر ترکزبان در سراسر ایران پراکنده هستند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، مغولان، تیموریان و صفویه شدت یافته است. پارهاى از مورخان مسکن اصلى ایل قشقائى را آذربایجان و تبریز مىدانند, ترانههاى فولکوریک قشقائىها هم این نظر را تأئید مىکند.
قشقائیها شیعه جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقهمندند. شاید بیش از پنج درصد آنان نماز نخوانند، یا اصلاً نماز را ندانند ولی به عرف و عادات خود سخت معتقدند. زبان قشقائیها ترکی قشقائی آمیخته به فارسی است و همه آنها فارسی را خوب میدانند و به آن به آسانی سخن میگویند.
تاریخ مهاجرت ترکان قشقائی به فارس
باید توجه داشت که تمام طوایف و تیره های موجود درایل قشقائی همه ا ز یک قوم یا سرزمین واحد ویک پارچه وهمزمان مهاجرت نکرده اند بلکه احتمالا بخش عمده از این ایل بنام قشقائی بوده است در ابتدا به این سرزمین آمده اند و پس از آن به تدریج بقیه ایل ها و طایفه ها وارده یا مقیم را در خود مستحیل کرده است و به صورت یک ایل واحد و یکپارچه در آمده است.
آنچه مسلم است ترکان قبل از سده چهارم هجری قمری در فارس حضور داشته اند. اما قشقائیان از چه تاریخی به فارس وارد شده اند ، باید به نظریات و مستندات موجود مراجعه نمائیم.
اول - احتمال نخستین این است که مهاجرت ایل قشقائی قبل از هجوم عظیم ترکان سلجوقی صورت گرفته باشد. یعنی از ترکان غز یا همراه این ترکان که توسط سلطان محمود غزنوی از ماوراءالنهر به خراسان آورده شده باشند و پس از اختلاف با سلطان محمود از خراسان مهاجرت کرده و تعدادی از آنها به آذر بایجان و پاره ای به اصفهان و گروهی به دامنه زاگروس پناه می برند.که این امر در سالهای ۳۹۰-۴۰۰ (ه-ق)(۲۹۰ تا ۳۹۰ شمسی) صورت گرفته است.
با توجه به نوشته مرحوم مشیر الدوله که ترکان قشقائی را از ایلات قفقاز می داند و معتقد است که بیست هزار خانوار در بند قفقاز موجود و ساکن هستند که بنام کشکائی(قشقائی) معروف هستند. احتمال چند پارچه شدن این ایل در مهاجرت از خراسان به فارس و آذربایجان و قفقاز را نباید نادیده گرفت.
اماآنچه مسلم است. ایل خلج که همراه این غزان بوده اند و در این مهاجرت به سوی کرمان، سپاهان، و خلجستان و فارس پراکنده شده اند که با شرحی که گذشت دیالمه نیز با آنها در جنگ و کشمکش مستمر در فارس بوده اند.
شباهت بسیار نزدیکی بین زبان بسیاری از ترکان قشقائی و ترکان مقیم اراک و همدان و خلجستان واطراف آن وجود دارد که به کلی با زبان ترکان مقیم آذربایجان یا باصطلاح آذری تفاوت دارد.
ایل خلج در فارس ،از سالها قبل و همچنان در حال حاضر یکی از طوایف زیر مجموعه ایل قشقائی است. که در این مهاجرت عظیم وارد اراک شده و بخشی از آنان به فارس کوچ کرده اند
اسناد موجود تاریخی
در دهه های گذشته بررسی های تاریخی متعدد و با ارزشی به عمل آمده است که به پاره ای از حدس و گمان ها را تائید و برخی را رد کرده است. کاوشهای صورت گرفته در مورد ایل قشقائی نیز از این گونه اطلاعات جدید بر خورداز شده است. از جمله اسنادی که به دست آمده است عبارتند از:
۱- قدیمی ترین متن فارسی که نام قشقائی را به عنوان عشیره در بر دارد کتاب جامع التواریخ حسنی، تالیف تاج الدین حسن ابن شهاب یزدی، از سال ۸۵۵-۸۵۷ هجری(۸۳۳ تا ۸۳۵ شمسی) است. در قسمتی که به احوال باز ماندگان و شاهزادگان تیموری اختصاص دارد ذیل اطلاع در باره حکومت سلطان ابراهیم در شیراز اینطور نوشته است:
" بای قره چون به حوالی شیراز رسید سلطان ابراهیم لشگر بیرون آورده مصاف دادند. لشکریان ابراهیم غیبت نمودند و سلطان ابراهیم هزیمت یافته به ابر قوه آمد و بای قره پادشاه شد. بر حسب قرار چون به گندمان رسید احشام قشقائی معلوم کردند و اورا گرفته پیش امیر زاده رستم بردند. او اعلام سریر اعلی کرد." این واقع مربوط به سال ۵۴۳ هجری قمری (۵۲۸ شمسی ) است.
۲ - سند دیگری که در این باره وجود دارد در تذکره نصرآبادی است که در دوره شاه عباس دوم «1052 - 1077 ق / 1642 - 1666 م» تالیف شده است.
به وبلاگ من خوش آمدید
فرهاد میرزایی از طایفه شش بلوکی تیره هیبت لو که دوران تحصیلات ابتدایی را در عشایر ودوره تحصیلات متوسطه رادر هنرستان عشایری در آب باریک گذرانده ودرسال 63در تربیت معلم ودرسال 71 کارشناسی گرفتم چون علاقه شدیدی به ایل دارم سعی نمودم مطالبی گرد اوری نمایم/
نظر دهید
بینهایت خوشحال اولام